شیشلیک و مصلحت

شیشلیک” و “مصلحت”: دو فیلم دیدنی

دیروز و امروز در سینما آزادی و سینما افریقا دو فیلم دیدم که غافلگیرم کردند. هر دو را با پیش فرض بی خود و بی هوده رفته بودم نگاه کنم. اما، اینطور نبود.

فیلمهای انتقادی/ اجتماعی تاریخ را روایت می کنند.”شیشلیک” و “مصلحت” از جنس آنهاست.  “شیشلیک” که می شود آن را بهترین، آزادترین و غیر سفارشی ترین فیلم محمد حسین مهدویان تا به امروز به شمار آورد، هجویۀ گیرای خوب کار شده ای در بارۀ مناسبات قدرت حاکم و کارگران و اهل و عیال و مردم درمانده و گرسنه ای ست  که در محیط کار و تعلیم و تربیت و کوچه و خیابان با سخن پردازی و کلمات قصار خطیبان شعبده بازمدام سحر می شوند و سرشان را شیره می مالند.”شیشلیک”  اما با ظرافت، بادکنک شعارها و تبلیغات توخالی قدرتمندان ریاکار را با یک بیان کاریکاتوری دست می اندازد و می ترکاند. کارخانۀ پشم ایران فیلم، کنایه ای از  سرزمین ماست و آنکه کارگر را تحقیر می کند و گرسنگی کارگر را فضیلت می داند تا ظرفیت تاب آوری اش را بالاتر ببرد، قدرت خالی بند چرب زبانی ست که سیب زمینی را نصیب کارگر و شیشلیک را از آن خود می کند. دو کارگر بی نوا همراه خانواده شان در سراسر فیلم به این کمدی غمناک اما پر انرژی و چالاک جذابیت چشمگیری داده اند و با مشت و لگدی که کارگر برافروخته سرانجام به رئیس شارلاتان کارخانه در یک رستوران  می زند نشان می دهند که هنوز نیروی اراده  و عصیان در مردم خوارو خفیف شده از میان نرفته است ( برخلاف ملت نادان بی خاصیت و غیرقابل اعتمادی که درچند فیلم خوش پرداخت اما منفعل جشنواره دیدیم).  در”شیشلیک”، قصه ای که هاشم ( رضاعطاران) در باره تلخی ها و مصائب زندگی پر حسرتش در یک مهمانی تعریف می کند، همه می پندارند شوخی و لطیفه است و هنگامی که او و عطا ( پژمان جمشیدی) در لحظه های تلخ در ماندگی یکدیگر را در آغوش می کشنند، ظاهر بین هائی که از دور  به آنها چشم دوخته اند،  گمان می کنند که با دو همجنس گرا روبه رو هستند. این ظاهر بینی و برداشت اشتباه  و به بیراهه رفتن را در برخی از نوشته ها و حرفهای منفی نیز که در بارۀ فیلم گفته اند کم و بیش می توان دید و حس کرد. 

قدرتی که در”شیشلیک” کتک می خورد، ظاهراً متوجه وضع شکننده و ناپایدار خود می شود و وردست چاپلوس فرصت طلبش را از سر ناچاری از خود می راند. اما ناپایداری قدرت در جائی دیگر، د رفیلم “مصلحت” (نخستین فیلم بلند حسین دارابی)، خود را در سطحی عمیق تر و وسیع تر نشان می دهد. حاکمیتی که به بهانۀ مصلحت و حفظ نظام دست به بیداگریهایی زده ، حالا سعی در مرمت خود دارد (یکی از نشانه هایش در فیلم تعمیر موزئیک لق شده پله برای پرهیز از نیفتادن است). “مصلحت” از بسیاری از خط قرمزها، بخصوص در ارتباط با جایگاه و هیبت روحانیت، عبور کرده و رعایت عدالت در ارتباط با یک خانوادۀ به اصطلاع طاغوتی را به مصلحتی که می تواند در جاهائی به خون نیز آغشته شود ترجیح می دهد. “شیشلیک” و “مصلحت” سر و شکل قابل قبولی دارند، با زبان آشنا و متعارف سینمای مردم پسند هریک به شیوۀ خود حرف می زنند وبابیننده به خوبی ارتباط بر قرار می کنند. در هر دو سالن سینما شاهد بودم که عده ای در پایان فیلمها دست زدند و تشویق کردند. “شیشلیک ” و “مصلحت” مستقیماً یا به اشاره  از مردمی می گویند که در فضائی  پر از رنج و نفرت زندگی می کنند، حال و روز خود را کم و بیش در آینۀ این دوفیلم می بینند و اگر جلوه ای از عدالت واقعی ببینند نفس راحتی می کشند. من نمی دانم و نمی توانم با قاطعیت بگویم این دو فیلم، بخصوص “مصلحت” با چه انگیزه و هدفی در این مقطع پرتلاطم تاریخ کشورمان ساخته شده اند. کفگیر به ته دیگ خورده و یک خانه تکانی و خود پالائی ناگزیر در راه است؟ آش این قدر شور بود که خان هم فهمید؟. اما طرح و نقشۀ پشت آنها هر چه باشد، یک نتیجۀ روشن و سودمند دارد: طشت رسوائی دروغ و ریا و زور و تبعیض دیر یا زود از بام فرو می افتد.  اگر درخانه کس است، یک حرف بس است.